Inverted Commas

جمعی از فلسفه‌کاران امیرکبیر

Inverted Commas

جمعی از فلسفه‌کاران امیرکبیر

آخرین نظرات

فلسفه آرایش یا آیا آرایش کردن هنر است؟

جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۰۱ ق.ظ


در جامعه ایرانی، کلیشه ای وجود دارد که طبق آن زنانی که آرایش می کنند به قدر کافی باهوش یا فرزانه نیستند. طبق این کلیشه، زن باهوش و فرهیخته ساده لباس می پوشد، آرایش کردن را به خوبی بلد نیست (مثلا خط چشم بلد نیست بکشد) و البته به این ناتوانی خود، طبق این کلیشه می بالد. موضوعی روزمره و ساده مثل این، ممکن است منشاهای مختلفی داشته باشد. در این نوشته بر آنم تا حدس های خودم را در مورد ریشه های این کلیشه با شما در میان بگذارم:

حدس1: داستان باستانی مادی/ معنوی بودن: طبق این پیشفرض قدیمی، افراد فکور و وارسته دغدغه های مادی گرایانه ی سطح پایین ندارند. نماد رادیکال این افراد تصویر فرد ژولیده و عارف مسلکی است که مثلا سالها در حال تدبر بوده است. هر چه وابستگی شما به تعلقات دنیوی بیشتر باشد، از آن فرزانگی دورتر خواهید بود. پس طبیعی است که طبق این دیدگاه، یک آدم آرایش کن، فرسنگ ها از تصویر آرمانی فرهیختگی به دور است.

حدس2: جنسیت زدگی یا تلقی دوگانه ی زنانه/ مردانه، زنانگی/ مردانگی: طبق این دیدگاه، زن نسبت به مرد موجودی کهتر به حساب می آید و چیزی که مربوط به زن یا "زنانه" باشد، متعاقبا کهترانه و هر چیز مردانه ای مهترانه تلقی می شود. شاید این دیدگاه از زمان ارسطو رونق یافته است که مثلا باهوش بودن را صفتی مردانه می پنداشته و آن را شایسته ی نسبت دادن به زنان نمی دانسته است. آرایش کردن، طبق کلیشه ها امری زنانه و بنابراین کهترانه است و آرایش نکردن، مردانه و فرهیخته طور.

هر دوی این حدس ها با مثال نقض قابل خدشه وارد کردن هستند. آرایش کردن می تواند علتهای مختلفی داشته باشد. به نظر من یک علت آرایش کردن که می تواند هر دو گروه افراد سطحی و کم هوش و فرزانه و باهوش را شامل شود، علاقه و استعداد بعضی ها در کشف زیبایی باشد. چیزی که احتمالا غربی ها آن را sense of beauty بنامند. یکی ممکن است زیبایی را در میان ظروف آشپزخانه پیدا کند. یکی دیگر در بدن و لباسهای خود دنبال این زیبایی است. من این سنس آف بیوتی را امری معنوی و شایسته ی ستایش می دانم. هنر فقط ترسیم نقاشی یا ساخت یک قطعه موسیقی نیست. یکی دوست دارد خالق زیبایی صورت یا بدن خود باشد. یکی ممکن است حس زیبایی دوستی بدن خود را داشته باشد. درست مثل کسی که زیبایی هنر باخ را درک می کند. همانطور که از دیدن زیبایی یک تابلوی نقاشی لذت می بریم، از دیدن زیبایی چهره یک انسان هم حظ می کنیم. حال سوال این است: چرا خالق زیبایی تابلو را تحسین می کنیم اما خالق زیبایی صورت یک نفر (که در اینجا منظورم خود فرد است) را در ذهن خود تحقیر می کنیم؟ 

              

  • Li Da

نظرات (۳)

سلام مطالبتون خیلییییییییی خوبه خیلی خوشم آمد
  • حمید میرحسینی
  • کاش مقداری به جنبه‌های مهمتر این موضوع می‌پرداختید. اینکه آیا همۀ انواع آرایش را می‌توان زیر عنوان واژۀ «آرایش» گنجاند و با یک چوب راند؟ به بیان دیگر، آیا آرایش داریم تا آرایش؟ 
    این «علاقه و استعداد در کشف زیبایی» که شما از آن صحبت می‌کنید آیا از همان جنس است که در مورد زیبایی موسیقایی وجود دارد؟ به بیان دیگر، ما در خلوت خودمان از قطعۀ موسیقی و تابلوی نقاشی می‌توانیم کیفور شویم ولی آیا می‌توانیم جلوی آینه بایستیم و بدون در نظر گرفتن «دیگری» از زیبایی خودمان لذت ببریم؟
    آیا نوع آرایش با «مردسالاری» نسبتی دارد؟ به بیان دیگر، آیا حس زیبایی‌شناسی مردانه به زنان تکلیف می‌کند که چطور آرایش کنند که زیبا به نظر آیند؟
    پاسخ:
    بله سعی خواهم کرد در این مورد بیشتر بنویسم. مطلب فعلی صرفا جرقه و فتح بابی بود برای پرداختن به موضوع. 
    دقیقا نمی دونم منظور از انواع آرایش چیست اما آرایش کردن را می توان از نظر علت آرایش طبقه بندی کرد. مثلا جلب توجه دیگران یا ارضای سنس آف بیوتی هر کدام می توانند علت های آرایش کردن باشند. 
    منظور از جنس چیست؟ چرا نباید کسی با علت ارضای سنس آف بیوتی از آرایش خود لذت نبرد؟ درست مانند موسیقدانی که از موسیقی خود بدون نیاز به دیگری لذت می برد. 
    فکر نمی کنم حس زیبایی شناسی مردانه یا زنانه خیلی باهم فرق داشته باشند. معیارهایی مثل هارمونی یا تقارن برای هر دو جنس خوشایند هستند. البته شاید فمنیست ها نظر دیگری داشته باشند.
    فکر می‌کنم نقّاشی یا موسیقی امکان و عرصه‌ی خلّاقیت‌های گسترده‌ای را به هنرمند می‌دهد که تفاوت اساسی (مثلاً) با تهیّه‌ی لوازم ِآشپزخانه دارد؛ هرجور تصوّر می‌کنم نمی‌فهمم آخر با صورت آدمی‌زاد مگر چه معامله‌ای می‌توان کرد که اسمش را بگذاریم هنر؛ باری اگرچه تعریف هنر اینقدر مبهم و گل‌و‌گشاد است که هر کاردستی بشری را می‌توان از مصادیقش شمرد.

    به‌هرحال من می‌توانم یکی دو اثر در موسیقی یا نقّاشی که به نظرم اثر هنری هستند را معرّفی کنم. ولی هیچ آدمی‌زادی ندیده ام که با این سنس‌آف‌بیوتی‌ ای که فعلاً دارم آرایشش خاص و یونیک باشد. امّا برای شما که چنین ادّعایی را مطرح کرده‌اید لازم است که دو سه تا از نمونه های این گونه آثار "هنری" را معرّفی کنید. اگرچه که بنده به تجربه به این نتیجه رسیده‌ام که آن‌گونه زیبایی که شما فرموده اید "از دیدن زیبایی چهره یک انسان حظ می کنیم" بیشتر به حضرت ِخالق(منظورم خدا یا یک همچین چیزی‌ست) مربوط است و اگر آن نعمت مادرزادی نباشد تلاش آرایشگرها اغلب به نتیجه نمی سد.

    تازه اینها در شرایطی ست که خالق(طرّاح و مجری) زیبایی صورت فرد را خود فرد بدانیم، و خب شما تصریح کرده اید که منظورتان کسانی نیستند که فقط کمی بیشتر از بوم ِجناب ِنقّاش هنرمند. یعنی اوّلاً دارید مسئله ی"چرا آرایش‌گری هنر است؟" را پاسخ می‌دهید.

    من احتمالاً طرفدار حدس باستانی اوّل هستم. شما قدری ادعّا را کاریکاتوری تصویر کرده اید بعد فرموده اید که با مثال نقض رد می‌شود. مثال نقض ِچنان ادّعای کاریکاتوری‌ای احتمالاً عارف ِفرزانه‌ای ست که هر روز با چه کیفیتی آرایش می‌کند و باتیپی همه‌چی‌تمام در انظار ظاهر می شود(حالا فرقی هم نمی‌کند اگر در کنج عزلتش بنشیند). فکر نمی‌کنم ما و شما در وجود چنین مصادیقی با هم به تفاهم برسیم. فکر می‌کنم راهی غیر از مثال نقض در این بحث باید بیابید.


    من مشکلی با این که "آرایشگری" را هنر بدانیم ندارم. ریشه اش را هم در بسیاری مواقع میل به زیبایی می‌دانم. آزادی ِآدمی‌زاد در پسند زیبایی گسترده‌ترین ِآزادی هاست. هر هفته در این اتوبوس‌های بین شهری می‌بینم که آدم‌ها فیلم‌هایی که ما و رفقایمان "شونه تخم‌مرغی" می‌دانیم را می‌بینند و می‌گویند "زیباست" و واقعاً هم لذّت می‌برند. من این را کاملاً پذیرفته‌ام امّا هنوز فکر می‌کنم زیبایی داریم تا زیبایی، هنر داریم تا هنر.

    پاسخ:
    این که شما آرایش یونیک در کسی کشف نکرده اید، شاید منشأش یکی از آن دو حدس مطرح شده در متن باشد. شما زیبایی آرایش را درک نکرده اید چون نخواسته اید که آن را درک کنید. چنین بار آمده ایم که آرایش کردن را امری تحسین نشدنی بپنداریم. 
    مثال نقض من عارف آرایش کرده نبود ولی می تواند باشد! مسئله را می توان اینطور حل کرد؟ آیا تمام افراد ساده پوش یا ژولیده فرزانه هستند؟ آیا تمام افرادی که زیبایی ظاهری را در خود کشف می کنند غیرفرزانه اند؟ هم چنین است در مورد هوش. شما پاسخی جز نه برای این سوالات دارید؟
    در مورد معرفی مثال هم فکر می کنم درک کنندگان زیبایی آرایش می توانند نمونه های آن را در صفحات اینترنتی به راحتی پیدا کنند. صرفا یک سرنخ به شما می دهم: دستورالعمل آرایشی یک نفر می تواند او را واقعا زیبا کند. این در حالی است که همان دستورالعمل ممکن است شخص دیگری را نازیبا کند. نکته این است که شخص اول زیبایی متناسب با خود را توانسته کشف و خلق کند و مخلوق لزوما زیباکننده تمام صورتها نیست. 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی