Inverted Commas

جمعی از فلسفه‌کاران امیرکبیر

Inverted Commas

جمعی از فلسفه‌کاران امیرکبیر

آخرین نظرات

در اطراف «پیشرفت فلسفه»

يكشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۰۸ ق.ظ

برای پاسخ به این پرسش که «آیا فلسفه پیشرفت می‌کند؟» لازم است ابتدا منظورمان را از «پیشرفت» روشن کنیم. به‌طور اجمالی، معمولاً دو برداشت متفاوت از «پیشرفت» وجود دارد: ۱- پیشرفت حقیقت‌محور ۲- پیشرفت در حل مسئله

پیشرفت حقیقت‌محور آن است که حقیقت یا نزدیک شدن به آن را (با هر تعریفی از حقیقت و هر تعریفی از نزدیک شدن) مبنای داوری در خصوص وجود یا عدم پیشرفت در یک امر می‌داند. به‌عنوان مثال، کسی که به پیشرفت در علم معتقد است و این پیشرفت را حقیقت‌محورانه می‌داند، معتقد است که علم به حقیقت رسیده یا به آن نزدیک شده و کسی که به عدم پیشرفت در علم معتقد است و این پیشرفت را حقیقت‌محورانه می‌داند، معتقد است که علم به حقیقت نرسیده یا به آن نزدیک نشده.

بنابراین، با نگاه حقیقت‌محورانه، پرسش از وجود یا عدم پیشرفت در فلسفه، تا حد زیادی به «حقیقت» بستگی پیدا می‌کند. از اینکه چه تعریفی از «حقیقت» را باید انتخاب کنیم، و اینکه آیا حقیقت با آن تعریف اساساً وجود دارد یا خیر، بگذریم. سؤال تعیین‌کننده این است که (با هر تعریفی از «حقیقت») در فلسفه چه راهی پیش روی ماست که بدانیم آیا به حقیقت رسیده‌ایم یا به آن نزدیک شده‌ایم؟ آیا راهی جز اجماع فیلسوفان بر درستی یا نادرستی یک امر داریم؟ برای روشن‌تر شدن موضوع مثالی می‌زنم: ما چه راهی داریم که بدانیم ادعای «جهانِ خارج از ما وجود دارد» حقیقت دارد؟ هر فیلسوفی له این عبارت استدلال کرده با استدلال مخالفان روبرو شده، پس چرا معمولاً فیلسوفان این عبارت را حقیقی می‌پندارند، به راحتی از آن عبور می‌کنند و به سراغ سؤال‌های دیگری می‌روند که جهان خارج در آن‌ها مفروض انگاشته شده؟ جواب این است که چون اکثر فیلسوفان بر این امر توافق کرده‌اند؛ نه به خاطر اینکه استدلال قدرتمندی برای وجود جهان خارجی اقامه شده‌، بلکه چون نبودن جهان خارجی برایشان ناپسند جلوه می‌کرده.

از طرف دیگر، پیشرفت در حل مسئله به این معناست که راه‌حل‌های ارائه شده برای مسائلِ مختلفِ یک حوزه بهبود یافته است. دوباره از این سؤال اساسی که «آیا در طول تاریخ، پاسخ‌های ارائه شده به پرسش‌های اساسی فلسفی بهتر شده یا خیر» بگذریم و به جایش به این فکر کنیم که چه مرجعی می‌تواند در این خصوص تعیین‌کننده باشد؟ همان‌طور که در مورد حقیقت و تقرّب به آن، امر آبجکتیوی ما را ملزم به حقیقی دانستن یک نظریه‌ی فلسفی نمی‌کند و اجماع فیلسوفان است که در این خصوص تعیین‌کننده است، برای تعیین کیفیت راه‌حل‌ها هم ما دسترسی به امر آبجکتیوی نداریم و آخرالامر ذائقه و سلیقه‌ی فلسفی فیلسوفان است که تعیین می‌کند از میان پاسخ‌های ارائه شده به یک پرسش فلسفی کدام بهتر است.

نتیجه‌ی اساسی‌ای که می‌خواهم از مقدمه‌چینی‌های بالا بگیرم این است که در خصوص بحث پیشرفت یا عدم پیشرفت فلسفه، امر آبجکتیوی تعیین کننده نیست، بلکه آنچه حکم پیشرونده بودن یا نبودن فلسفه را صادر می‌کند یک امر بین‌الاذهانی است.

پیشنهاد من این است که حالا که از نگاه به پیشرفت فلسفه به‌شکل آبجکتیو صرف‌نظر کرده‌ایم، سؤال «آیا فلسفه پیشرفت می‌کند؟» را نیز که طنین آبجکتیو دارد کنار بگذاریم و به‌جایش بپرسیم «آیا در فلسفه پیشرفت دیده می‌شود؟» این سؤال با بین‌الاذهانی بودن پیشرفت فلسفه که در بند قبل اشاره کردم کاملاً همخوان است.

به این دلیل که نظر عامّه‌ی مردم در خصوص پیشرفت یا عدم پیشرفت فلسفه لااقل در این نوشته «چندان محل اعتنا نیست»، می‌توانیم سؤالمان را اینطور واضح‌تر کنیم: «آیا فیلسوفان در فلسفه پیشرفت می‌بینند؟» اتفاق مهمی که با تبدیل پرسش اوّلیه به این سؤال پیش می‌آید این است که برخلاف پرسش اوّلیه، برای پاسخ دادن به این سؤال نیاز به تأمل فلسفی و استدلال‌ورزی نداریم. برای پاسخ دادن به این سؤال کافی است از فیلسوفان بپرسیم که آیا در حوزه‌ی کاری‌شان پیشرفت می‌بینند یا خیر. هرچند دسترسی به نتیجه‌ی نظرسنجی خاصی در این زمینه نداریم، ولی تقریباً روشن است که بعضی از فیلسوفان در فلسفه پیشرفت می‌بینند و بعضی دیگر نمی‌بینند. حالا بپرسیم که چرا اینطور است؟ سؤال دوباره فلسفی می‌شود.

اینجا جایی است که تامس کوهن از ما دستگیری می‌کند. کوهن در کتاب ساختار، به‌جای اینکه دلایل «پیشرفت علم» را بررسی کند، با دقت نظر، دلایل اینکه علم پیشرفت‌کننده به‌نظر می‌رسد را بررسی می‌کند. در صدر دلایل و مهم‌ترینِ آن‌ها این است: چون علم دارای خصوصیت پارادایمی است. مسئله به همان امر بین‌الاذهانی برمی‌گردد: به اجماع. به اینکه در علم، پارادایم شکل گرفته و پارادایم، همه‌ی موانع پیشرونده دیدن علم را از جلوی چشمِ دانشمندانِ درون پارادایم برمی‌دارد. نتیجتاً دانشمندان علم را پیشرفت‌کننده می‌بینند.

امّا از خود بپرسیم فلسفه چطور؟ در فلسفه پارادایمی وجود ندارد. به زبان کوهنی، فلسفه هنوز در دوران پیشا پارادایمی به‌سر می‌برد و موانع پیشرونده دیدن فلسفه همچنان پیش روی فیلسوفان است. برای همین است که اجماعی بر پیشرفت‌کننده بودن یا نبودن فلسفه در میان فیلسوفان شکل نگرفته. عده‌ای از فیلسوفان، بنا به علل و دلایل مختلف، از موانعِ پیشرفت‌کننده دیدن فلسفه چشم می‌پوشند و در فلسفه پیشرفت می‌بینند و عده‌ای دیگر از فیلسوفان، برعکس، بر آنها پافشاری ‌می‌کنند و پیشرفتی نمی‌بینند. برای پاسخ به این سؤال که چرا عده‌ای از فیلسوفان در حوزه‌ی کاریشان پیشرفت می‌بینند و عده‌ای دیگر نمی‌بینند، بیشتر از اینکه به تأمل فلسفی نیاز داشته باشیم، به پژوهش‌های روان‌شناسانه و مردم‌شناسانه بر روی فیلسوفان نیاز داریم.

اگر بخواهیم به پرسش اوّلیه برگردیم و بپرسیم «آیا فلسفه پیشرفت می‌کند؟» این‌طور جواب می‌دهم: فلسفه به‌طور آبجکتیو و مستقل از نگاه فلاسفه پیشرفت نمی‌کند، پس برای بررسی پیشرفت فلسفه، به‌جای بررسی خود فلسفه باید نگاه فیلسوفان به آن را بررسی کنیم. برای دیده شدن پیشرفت در یک حوزه از طرف همه‌ی اهالی آن حوزه، به یک اتفاق نظر و اجماع در آن حوزه نیاز است و چون در میان فیلسوفان اجماعی وجود ندارد، تعدادی از فیلسوفان در فلسفه پیشرفت می‌بینند و تعدادی دیگر نمی‌بینند.

در یادداشت دیگری قبلاً تلاش کرده بودم که نشان دهم آنچه عموماً فلسفه‌ی تحلیلی خوانده می‌شود، با گذشت زمان به استاندارهای پارادایم شدن (آنطوری که کوهن برای علم در نظر می‌گیرد) نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود. شباهت فلسفه‌ی تحلیلی به علم و شباهت استاندارهای پژوهشی فیلسوفان این حوزه به استاندارهای دانشمندان، جای تعجبی باقی نمی‌گذارد که عموم فیلسوفانی که فلسفه را پیشرفت‌کننده می‌بینند، از جمله‌ی فیلسوفان تحلیلی‌اند.

  • مهدی ابراهیم پور

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی