Inverted Commas

جمعی از فلسفه‌کاران امیرکبیر

Inverted Commas

جمعی از فلسفه‌کاران امیرکبیر

آخرین نظرات

فصل چهار: افق‌های گریزناپذیر

يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۱۱ ب.ظ

در انتهای فصل دوم، تیلر وعده داد که درباره‌ی سه موضوع بحث کند. در فصل سوم موضوع اوّل (فرهنگ مشروعیت) مورد بررسی قرار گرفت. در این فصل، تیلر می‌کوشد تا نشان دهد که می‌توان علیه فرهنگ مشروعیت استدلال کرد. اوّلین نکته‌ای که او بر آن تأکید می‌کند این است که برای تعیّن بخشیدن به خود، ما نیاز به زبان داریم. البته منظور از زبان صرفاً زبان تکلّم نیست بلکه زبان اشاره، زبان عشق و ... را هم شامل می‌شود. تیلر می‌گوید که برای یادگرفتن این زبان، ما به دیگری نیازمندیم. هیچ‌کسی نمی‌تواند به تنهایی واجد زبان شود. به‌علاوه، نقش دیگری فقط در مرحله‌ی یادگیری زبان نیست، بلکه در ادامه‌ی آن هم ما نیازمند گفتگو هستیم. ما همواره خودمان را در گفتگو و کلنجار با کسانی که برایمان اهمیت دارند متعیّن می‌کنیم. حتی وقتی این افراد مهم در زندگی ما (همچون والدین) از زندگی ما خارج می‌شوند، گفتگو با آنها را به‌نحو درونی ادامه می‌دهیم.

ممکن است کسانی نقش دیگران را تا این حد بپذیرند ولی بگویند که ما باید حتی‌الامکان خودمان را مستقل از دیگران متعیّن کنیم. هرچند دیگران خواه‌ناخواه نقشی دارند ولی باید تلاش کنیم تا نقش آنها را هرچه کمرنگ‌تر سازیم تا نقش خود اصیل‌تر ظاهر شود. تیلر می‌گوید که چنین خواستی دست‌کم گرفتن نقش دیگری است. وقتی درباره‌ی «هویّت» صحبت می‌کنیم، باید به این نکته توجه کنیم که اگر برخی از موضوعاتِ ارزشمند در زندگی من صرفاً از طریق رابطه با یک نفر دیگر به دست می‌آید، آن شخص وارد هویّت من شده است. این نقش سهمگینی که دیگری در هویّت ما بازی می‌کند، باعث شده که کسانی آن را یک محدودیت بشمارند و خواهان کنار زدن آن شوند. کسانی مثل راهبان یا هنرمندان منزوی. ولی باید توجه کنیم که حتی در این موارد هم فرد به گفتگویش ادامه می‌دهد. در مورد راهب، خداوند طرف گفتگو است و در مورد هنرمند، خودِ اثر هنری.

با توجه به آنچه تاکنون گفته شد، تیلر می‌کوشد تا نشان دهد که بدون توجه به الف) ملزومات روابطمان با دیگران و ب) چیزهایی فراتر از امیال و خواسته‌های انسان، رسیدن به کمال غیر ممکن است و این امر مانع از محقق شدن واقعی مشروعیت می‌گردد. در این فصل درباره‌ی ب و در فصل آینده درباره‌ی الف استدلال‌هایی آورده خواهد شد.

تعیّن بخشیدن به خود یعنی تعیین شاخصه‌هایی که مختص من است و در آن با دیگران متفاوتم. با این حساب، هر کسی می‌تواند از شاخصی اختصاصی نام ببرد. مثلاً شاید من ۳۷۳۲ تا نخ مو روی سرم داشته باشم، یا اندازه‌ی قدم دقیقاً به اندازه‌ی فلان درخت در فلان جنگل باشد. ولی همه‌ی ما می‌پذیریم که چنین شاخصه‌هایی نمی‌تواند ارزشمند تلقی شود. اگر کسی بخواهد ما را متقاعد کند که این شاخصه ارزشمند است مثلاً باید نشان دهد که ۳۷۳۲ عددی مقدس است؛ یعنی باید این عدد را به چیزی ارزشمند مرتبط کند. در فصول قبل دیدیم که اعتقادی فردگرایانه وجود دارد مبنی بر اینکه ارزش چیزها در خودشان نیست، بلکه این ما هستیم که به آنها ارزش می‌بخشیم. این ما هستیم که تصمیم می‌گیریم چیزی را ارزشمند تلقی کنیم یا ناخودآگاه چیزی را ارزشمند تلقی می‌کنیم. ولی چنانکه گفته شد ما نمی‌توانیم تصمیم بگیریم که داشتن ۳۷۳۲ تا نخ مو را ارزشمند تلقی کنیم، مگر اینکه آن را به موضوعی مقدس مرتبط کنیم. با این حساب ما داریم برای ارزشمند دانستنِ داشتن ۳۷۳۲ تا نخ مو تبیینی ارائه می‌کنیم. ولی همین‌که پای تبیین باز شد، پای نقد هم باز می‌شود. شاید کسانی دلیل بیاورند بر اینکه تبیین ما غلط است. حرف تیلر این است که احساس خوشایند من نسبت به یک چیز نمی‌تواند دلیل ارزشمند بودن آن شمرده شود. حس من نمی‌تواند اساس خوبی برای ارزشمند شمردن موضعم باشد چون حس من تعیین نمی‌کند که چه چیزی ارزشمند است.

نمونه‌ی گرایش‌های مختلف جنسی را در نظر بگیریم. کسانی هستند که می‌خواهند گرایش‌های غیر استاندارد جنسی را توجیه کنند. آنها می‌خواهند بگویند که برای رسیدن به کمال جنسی، لازم نیست همه با یک نفر از جنس مخالف رابطه‌ی جنسی برقرار کنند. ولی بعضی از آنها، هنگامی که می‌خواهند این ادعایشان را توجیه کنند، روی ارزش دگرباشی تأکید نمی‌کنند بلکه روی ارزش خودِ انتخاب تأکید می‌کنند. از نظر آنها، خود انتخاب است که ارزشمند است. اینجا دیگر یک افق پیشینی وجود ندارد که موضوعات مهم و ارزشمند از آنجا اخذ شود، بلکه همین‌که چیزی انتخاب شد، ارزشمند می‌شود نه به خاطر اینکه خودش ارزشمند است، به خاطر اینکه انتخاب شده است. ولی به این ترتیب، انتخاب گرایش جنسی ارزش خود را از دست می‌دهد. همان‌گونه که بلندقد یا کوتاه‌قد بودن یا رنگ موی شریک جنسی برای ما امری سلیقه‌ای و غیر مهم و غیر ارزشمند تلقی می‌شود، داشتن فلان نحو از گرایش جنسی هم امری سلیقه‌ای تلقی خواهد شد که نیازی به توجیه ندارد. تیلر می‌گوید تأکید کردن بر ارزشمند بودن انتخاب نمی‌تواند هم‌جنس‌گرایی را توجیه کند. برای توجیه این امر باید به تجربه‌های واقعی در زندگی هم‌جنس‌گرایان و دگرجنس‌گرایان متوسل شد. نمی‌شود به‌نحو پیشینی گفت که هرچه انتخاب شود خوب است.

نتیجه‌ای که تیلر می‌خواهد بگیرد این است که نمی‌شود با فروپاشاندن افق‌های اهمیت از مشروعیت دفاع کرد. حتی وقتی می‌گویم که اهمیت زندگی من در این است که خودم انتخابش کرده‌ام، دارم می‌گویم که فارغ از خواست من چیز مهمی وجود دارد و آن این است که هرکسی باید خودش به زندگی‌اش شکل دهد و دارم می‌گویم که این نحو از زندگی بهتر است از انحاء آسان‌تر زندگی: مثلاً تقلید کردن از دیگران یا هم‌رنگ جماعت شدن. به‌علاوه، باید توجه کنیم که وقتی می‌توانیم از انتخاب سخن بگوییم که چیزی ارزشمند برای انتخاب شدن وجود داشته باشد. این درست است که ما خودمان باید برای زندگی‌مان دست به انتخاب بزنیم، ولی وقتی گزینه‌ای برتر نسبت به گزینه‌ی دیگر وجود نداشته باشد، اندیشه‌ی انتخاب به ابتذال و عدم انسجام کشیده خواهد شد. آرمان «انتخاب برای خود» وقتی معنادار است که برخی موضوعات مهم‌تر و ارزشمند‌تر از برخی دیگر باشند. البته توجه کنید که وقتی من می‌توانم ادعا کنم که دارم برای زندگی‌ام انتخاب می‌کنم که این انتخاب در موضوعات مهم رخ دهد. وگرنه اگر من زندگی‌ام را بر اساس فرامین نیچه ترتیب دهم و بعد تصمیم بگیرم که ناهار چلوکباب بخورم، نمی‌توانم ادعا کنم که خودم برای زندگی‌ام تصمیم گرفته‌ام. انتخاب باید در موضوعات مهم انجام بگیرد و این من نیستم که تعیین می‌کنم که چه موضوعی مهم است، چون در این صورت هیچ موضوعی مهم نخواهد بود، و اینگونه کل ایده‌ی انتخاب برای خود، به‌عنوان یک آرمان اخلاقی به امری محال تبدیل خواهد شد. به این صورت، تیلر نشان می‌دهد که در زندگی من افق‌هایی فارغ از من وجود دارد که اهمیت چیزها را روشن می‌کند، بنابراین اهمیت پیدا کردن یک موضوع، صرفاً نتیجه‌ی انتخاب من نیست.

با این حساب، من نمی‌توانم تاریخ، جامعه و اطرافیانم را کنار بگذارم و برای خودم تصمیم بگیرم. تنها در صورتی که در جهانی زندگی کنم که تاریخ، ملزومات طبیعی، انسان‌های دیگر، مسئولیت‌های شهروندی یا ندای الوهی اهمیت داشته باشد، من می‌توانم خودم را به‌نحو درستی متعیّن کنم. مشروعیت با ملزوماتی که از چیزهایی فراتر از خود ناشی می‌شوند مخالف نیست، بلکه آنها را تأیید می‌کند.

تا اینجا نشان دادیم که درباره‌ی این موضوع می‌شود استدلال کرد. البته استدلال ما فقط این را می‌گوید که بعضی از چیزهای فراتر از خود اجتناب‌ناپذیر هستند ولی تعیین نکردیم که آن بعضی باید چه باشد. در فصل بعدی استدلال الف را پیش می‌بریم.

  • مهدی ابراهیم پور

نظرات (۲)

با توجه به چهار خلاصه ارائه شده، به نظرم ترجمه کلمه Authenticity  به "اصالت" دقیق تر است. حتی از همین حاشیه خودت میتوان نتیجه گرفت که ترجمه به "اصالت" قریب تر به مضمون است: «اینجا Authenticity تقریباً معادل است با Legitimacy. به این معنا که تو تکلیفت را با خودت روشن کن و با خودت یکرنگ باش—به اصطلاح، خودت باش—آنگاه هر کاری که انجام دهی مشروع است چون از خود واقعی تو برخاسته.» چیزی که از خود واقعی تو برخواسته "اصیل" است نه "مشروع". مشروعیت حداقل به طور تحت الفظی، اشاره به شرعی و دینی بودن میکند.
مخصوصا در این خلاصه فصل چهارم، تکرار عباراتی چون "هویت من"، "چیزهای فراتر از من"، "خواست من" و غیره نشان میدهد که مفهوم مرکزی، اصالت انسان است.
پاسخ:

تا حدودی باهات موافقم مصطفی. البته تیلر هر موقعی که می‌خواد از اصالت حرف بزنه از کلمه‌ی originality استفاده می‌کنه. ولی موافقم که authenticity ارتباط وثیقی با اصالت داره. مع‌الوصف، باز هم با واژه‌ی «مشروعیت» موافق‌ترم. البته روشنه که اینجا مشروعیت ربطی به شرع نداره. اون چیزی که تیلر با کلمه‌ی authenticity داره روش تأکید می‌کنه اینه که هرکسی مجاز است به انتخاب خودش زندگی کنه. به یه بیان دیگه، انتخاب آدم‌ها برای زندگی خودشون باید به رسمیت شناخته بشه. به این نکته توجه کن که اگه کسی تصمیم بگیره زندگی‌اش رو طبق معیارهای یه نفر دیگه سامان بده، این انتخاب هرچند اصیل نیست ولی مشروع است. در نظر اوّل چنین تصمیمی با authenticity جور در میاد ولی بعد تیلر تلاش می‌کنه تا نشون بده که اون چیزی مشروعه که اصیل هم باشه. روی این حساب و روی حساب توضیحات پیشین و روی حساب فهمم از تیلر و روی حساب اینکه اگه حرف تو رو قبول کنم باید برگردم کلی اصلاحات اعمال کنم همچنان از «مشروعیت» استفاده می‌کنم. و خودت می‌دونی که این «دلیل» آخری برای یه شیرازی علّت تامه است!

  • امین ربیع نیا
  • بنظر من مساله ارتباط "ارزش" و "انتخاب" کمی پیچیده تره. اینکه من چیزی رو انتخاب میکنم هم به من و هم به مورد انتخاب من ارزش میده. هرچند که من از محیط مستقل نیستم و انتخابم در برهمکنش با محیطه اما باز هم انتخاب من، نسبت به نوع رابطه ای که با محیط داره، می تونه ارزشمند باشه.
    مثلا درختی که در جنگل، زودتر از دیگران زرد و سرخ میشه و نوید پاییز رو میده نسبت به دیگران اهمیت و جایگاه خاصی پیدا میکنه، هرچند که هنوز هم جزئی از جنگل محسوب بشه.
    انسان ها هم با انتخاب هایی که دارن، به انتخاب ها مشروعیت میدن و در نتیجه با مجموعه ای که از انتخابهای فردی شون میسازن، خودشون منبع مشروعیت میشن.
    پس باوجود اینکه هویت فرد مستقل و مجزا از محیط نیست، اما باز هم میتونه منشاء مشروعیت باشه: دیگه نمیدونم این با موضع تیلور چه رابطه ای پیدا میکنه! فکر کنم در اینجا برای اثبات وابستگیِ هویت، مجبور شده تا حدی از تاکید بر جایگاه انتخاب فردی بکاهه. اما نمیتونه این جایگاه رو به عنوان یک منبع مشروعیت نفی کنه.
    پاسخ:

    بنا به برداشتی که از تیلر دارم، فکر می‌کنم تیلر نمی‌خواد نقش انتخاب رو به عنوان یک منبع مشروعیت‌بخش کاملاً انکار کنه ولی حرف اصلی‌اش اینه که یک چیز صرفاً به خاطر اینکه انتخاب شده مشروع نمی‌شه، بلکه افق‌های دیگری فراتر از ما وجود دارند که ارزش‌ها باید از اونجا اخذ بشه. بنابراین وقتی ما چیز ارزشمندی رو انتخاب می‌کنیم، اون انتخاب مشروع میشه، چون هم ارزشمند بوده و هم ما انتخابش کردیم.

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی