فصل نه: قفسی آهنی؟
در این فصل تیلر بر چیرگی عقل ابزاری در دوران مدرن متمرکز میشود. در فصول قبل دیدیم که تیلر در بحث فرهنگ مشروعیت نه موضع هواداران را میپسندد و نه موضع مخالفان را. در بحث عقل ابزاری هم او موضعی مشابه دارد. مخالفان عقل ابزاری میگویند که بهواسطهی عقل ابزاری، رابطهی ما با زمین قطع شده است. ما فقط بهدنبال بهرهکشیدن از زمین هستیم. بهعلاوه، رابطهی ما با خودمان هم قطع شده و این ارمغان راززدایی شدن جهان است. اینگونه مخالفتها با عقل ابزاری از عصر رمانتیک شروع شده. مخالفان، معمولاً دلبستهی عصر پیشاصنعتی هستند و به شدت با موافقان تکنولوژی مخالفند. موافقان تکنولوژی معتقدند که برای همهی دردهای بشر درمانی وجود دارد و باید کسانی که سدی در برابر توسعه هستند را کنار زد.
موضع طرفها را اینطور میتوان نشان داد: مخالفان مشروعیت سمت راست نزاع قرار گرفتهاند و مخالفان تکنولوژی سمت چپ نزاع هستند. با این حساب، بعضی از کسانی که به اخلاق خودسازی (مشروعیت) انتقاد دارند، هواداران دوآتشهی توسعهی تکنولوژیک هستند. از طرف دیگر، بعضی از کسانی که بهشدت از فرهنگ مشروعیت طرفداری میکنند، مواضعی مخالف با عقل ابزاری دارند. این مواضع گاهی حتی به تنافض نزدیک میشود. مثلاً محافظهکاران دستراستی آمریکایی از طرفی از ارزشهای سنتی جامعه حمایت میکنند و با سقط جنین و پورنوگرافی مخالفند، ولی سیاستهای اقتصادیشان منجر به نوعی از سرمایهداری بیمهار شده که هیچ ارزشی جز صورتحسابهای اقتصادی نمیشناسد. به همین صورت، کسانی هم هستند که بهشدت از طبیعت و زندگی طبیعی حمایت میکنند ولی همزمان برای حمایت از سقط جنینِ خودخواسته خودشان را به در و دیوار میکوبند؛ با این استدلال که زن مالک انحصاری بدن خود است.
تیلر معتقد است که زندگی تکنولوژیک میتواند انواع بهتر و بدتر داشته باشد. مخالفان تکنولوژی، با انگشت گذاشتن روی نفوذ و تسلط آن در جامعه، و موافقان تکنولوژی، با تأکید کردن بر وجه ابزاری و اتمیستی آن، باعث شدهاند ملاحظات اخلاقی این نوع از زندگی پوشیده و دور از دید بماند. نظر تیلر این است که برخلاف این دو گروه، ما باید دست به بازیابی بزنیم تا بتوانیم از این نزاع موجود در جامعه حاصلی ببریم.
تیلر ابتدا توجه ما را به این نکته جلب میکند که وقتی بازدهی و کارایی اهمیت پیدا کنند، خودبهخود پای عقل ابزاری هم به میان باز میشود. وقتی در مقیاس یک جامعه قرار باشد نهادهای عمومی و گروههای مختلف سامان پیدا کنند، تنها راهحل این است که از اصول عقلانی بروکراتیک استفاده کنیم. حال، چه امور اقتصادی را به «دست نامرئی» حواله دهیم و چه مکرراً در اقتصاد دخالت کنیم، بههرحال داریم طبق اقتضائات عقلانیت مدرن رفتار میکنیم. تنها راه جایگزین این است که درها را به روی خود ببندیم و در انزوا زندگی کنیم. این موضوع اهمیت گرایشهای اتمیستی و ابزارگرایانه را در فلسفههای عصر ما به خوبی نشان میدهد. نظرگاههای علمی هم از گرایشهای اتمیستی و ابزارگرایانه تغذیه میشوند. بنابراین این گرایشها قاعده و واقعیت جوامع امروزی به حساب میآیند، ولی نباید از این موضوع نتیجه گرفت که اتمیسم و ابزارگرایی گریزناپذیر هستند. نباید فکر کنیم که ما در «قفس آهنی» تکنولوژی مدرن گیر افتادهایم و هیچ راهی به بیرون نداریم.
تیلر میپذیرد که توصیف «قفس آهنی» تا حدود زیادی حقیقت دارد، چون جامعهی مدرن افراد را به سمت اتمیسم و ابزارگرایی هل میدهد و امکان تحرک آنها خارج از موازین مدرن را میکاهد. با این حال، این یک تقدیر ناگزیر نیست. اوّلاً ارتباط بین تمدن تکنولوژیک و موازین آن یکطرفه نیست. ثانیاً انسانها و جوامعشان پیچیدهتر از آن هستند که بتوان آنها را تحت یک نظریه درآورد. در همین جوامع انسانی، از عصر رمانتیک تاکنون، مقاومتهایی مقابل روند جاری وجود داشته و هرچند ناکافی و ناکامل، توانسته تأثیراتی بهجا بگذارد. بنابراین ما در قفس گرفتار نیستیم، بلکه داریم روی سطحی شیبدار راه میرویم که بهطور طبیعی، تمایل چیزها به سمت پایین افتادن است.
پیشنهاد تیلر بهمنظور مبارزه با اتمیسم و ابزارگرایی، بازیابی پسزمینههای اخلاقیای است که عقل ابزاری از آنها نشأت گرفته است. هرچند عقل ابزاری برای ما تفوّق بر طبیعت را به ارمغان آورده، ولی این تنها ارمغان عقل ابزاری نیست. یک ارمغان دیگر، آرمان عقلانیت است که آرمان آزادی در خودسازی را نیز با خود دارد. ارمغان دیگر، کششی اخلاقی به سمت تقلیل مرارتهای انسانی است. امروزه ما با کمک همین تکنولوژی در مقابل خشکسالی، سیل و طوفان میایستیم. برای ما پذیرفتنی نیست که انسانها قربانیان بلاهای طبیعی باشند. بنابراین، عقل ابزاری تنها خادم شهوت قدرت نیست بلکه خدمات مهمی را به انسانها عرضه میکند. بازیابی پسزمینههای غنیتر عقل ابزاری میتواند نشان دهد که ضرورتی ندارد که عقل ابزاری در خدمت تسلط بر طبیعت درآید و در موارد بسیاری، این تسلط خیانت به پسزمینههای اخلاقیاش است.
به منظور این بازیابی تیلر دو پیشنهاد دارد: الف) شرایط تحقق این آرمانها در زندگی را ترسیم کنیم. ب) تعیین کنیم که تحقق این آرمانها چه نتیجهای خواهد داشت. با مثالی در حوزهی خدمات درمانی همراه شویم: تحت الف باید در نظر بگیریم که بیماران انسانهای زندهای هستند که هرکدام داستان زندگی خود را دارند، بنابراین با ب به این نتیجه میرسیم که باید این طبیعت واجد بدن، قابل گفتگو و زمانمند را بهرسمیت بشناسیم. ما باید در مقابل نحوههای درمانی که فراموش میکنند بیمار یک انسان با داستان زندگی خاص خود است و به ملزومات نسبت بین پرستار و بیمار بیتوجهاند، مقاومت کنیم. این مقاومت از طریق دستآویز قرار دادن پسزمینههای اخلاقی عقل ابزاری میسر است. بهجای اینکه به تکنولوژی صرفاً نگاهی تجاری و سلطهجویانه داشته باشیم، میتوانیم از آن به عنوان ابزاری برای خیرخواهی استفاده کنیم. ولی این خیرخواهی باید از فهم صحیحی از انسان ناشی شده باشد. باید از تکنولوژی در خدمت اخلاق خیرخواهی و برای انسانهای گوشت و خون دار استفاده کنیم، و باید توجه داشته باشیم که اینگونه زندگی کردن با عقل ابزاری، محتاج شکل زندگی بسیار متفاوتی نسبت به تکنولوژی است. هرچند همواره تمایل به سمت تسلط وجود دارد، هیچ ضرورتی ایجاب نمیکند که ما نحوهی زندگی تکنولوژیک خود را به این سمت ببریم. دربارهی تکنولوژی نیز، ما محتاج یک نزاع تمامنشدنی دیگریم.
- ۹۴/۱۱/۲۸