فصل ده: علیه چندپارگی
در فصل قبل تیلر نشان داد که نهادهای موجود در جامعهی تکنولوژیک، ضرورتاً سلطهی عقل ابزاری را بر ما تحمیل نمیکنند ولی این تمایل را دارند که جامعه را به این سمت هل دهند. همین موضوع باعث شده که در طول تاریخ عدهای (از جمله مارکسیستها) بخواهند بدون تن دادن به این نهادها اقتصاد را کنترل کنند و آن را صرفاً به دست تولیدگران و دولت بسپارند. ولی فروپاشی نظام کمونیستی نشان داد که این آرزو سرابی بیش نیست. از طرفی دیگر، این فروپاشی باعث شد تا عدهای در غرب به این نتیجه برسند که بهترین راه برای کنترل اقتصاد این است که پای دولت را تا حد ممکن از آن بیرون بکشند. این موضع نیز، به همان اندازهی موضع کمونیستی غیرواقعانگارانه است زیرا ثبات و کارایی اقتصادی را نمیتوان با حذف کامل دولت بهدست آورد. ما نه میتوانیم بازار را حذف کنیم و نه میتوانیم همه چیز را به آن بسپاریم. هیچ راهحل نهایی برای این مسئله وجود ندارد و باید دائماً تعادل را بین طرفین معادله حفظ کرد. عملکرد بازار و دولت بروکراتیک خواهناخواه موضع اتمیستی و ابزارگرایانه را در جامعه تقویت میکند، و از آنجایی که نمیتوان این نهادها را کنار گذاشت، ما همواره با اتمیسم و ابزارگرایی در نبرد خواهیم بود.
پیوند بازار با دولت بروکراتیک میتواند باعث تضعیف ابتکارهای دموکراتیک شود. این همان چیزی است که «استبداد نرم» خوانده شده است. البته در ظاهر به نظر میرسد که جوامع مدرن فاصلهی زیادی با استبداد داشته باشند زیرا در آنها همواره اعتراضات، ابتکارات و چالش با حکومت وجود دارد. ولی در این جوامع دغدغهی اصلی، سلطهی استبدادی نیست بلکه چندپارگی است. منظور از چندپارگی آن است که هرچه میگذرد، مردم کمتر قادر به تشکیل یک اتحاد بهمنظور انجام هدفی مشخص هستند. در جوامع چندپاره، مردم به خود نگاه فردگرایانه دارند و کمتر به خود بهعنوان عضوی از اجتماع شهروندان نگاه میکنند. این موضوع باعث میشود که توان بسیج اکثریت مردم کمتر و کمتر شود.
تیلر به نظام حقوقی و دادگاه در آمریکا اشاره میکند. از زمان تصویب قانون اساسی آمریکا، مفهوم «حقوق» مفهومی تعیینکننده و سرنوشتساز بوده است و همهی چالشها را با یک رأی قاطع به پایان رسانده. در هر منازعه، حق با یکی از طرفین است بنابراین هر منازعه یک برنده و یک بازنده دارد. این موضوع باعث شده که امکان مصالحه بین مردم تقریباً از بین برود. در عصر جدید، یک شهروند خوب شهروندی است که بتواند حقوق خود را استیفا کند، بدون توجه به اینکه در کل چه بر سر جامعه میآید. همین امر است که موجب چندپارگی شده است. در یک جامعهی چندپاره، افراد خیلی سخت میتوانند خود را بهعنوان اعضای یک جامعه ببینند. این امر باعث تقویت فردگرایی و اتمیسم میشود زیرا هر فرد برای بهپیشبردن مقاصد خود، صرفاً به خود تکیه میکند. مشکل دیگری که چندپارگی ایجاد میکند این است که برای مبارزه با تأثیر مخرب بازار و دولت بروکراتیک، نیاز به تشکیل اجتماعات از طریق سازوکارهای دموکراتیک داریم، ولی چندپارگی باعث میشود که نتوانیم چنین تشکیلات مردمیای را سامان دهیم.
اکنون مسئلهی ما این است که چگونه با چندپارگی مبارزه کنیم. جواب این است که هیچ نسخهی قطعی برای پاسخ به این سؤال وجود ندارد و بسته به موقعیت، باید کاری کرد. یکی از راههایی که برای مبارزه با چندپارگی پیشنهاد شده، تمرکززدایی از قدرت و سپردن بخشی از امور به نهادها و مجامع مردمی و مدنی است. اگر مجامع مردمی ضعیف باشند، مواضع فردگرایانه و ابزارگرایانهی موجود در جامعه، موجب برقرار شدن نسخههای کممایه و ضعیف مشروعیت میشود و این همان چیزی است که از ابتدا در پی مانع شدن از آن بودهایم. بنابراین تیلر یک راهحل سیاسی را پیشنهاد میدهد: عمل سیاسی مشترک از طرف مردم بهمنظور مانع شدن از تأثیر مخرب بازار و دولت بروکراتیک. ولی این پیشنهاد سیاسی یک پیشزمینهی فرهنگی را هم طلب میکند: باید فرهنگ مدرنیته را بهخوبی بشناسیم و نقاط قوت و ضعف آن را به درستی تشخیص دهیم. تنها زمانی که به این شناخت برسیم میتوانیم امیدوار به مقابلهی موفقیتآمیز با چالشهای آن باشیم.
- ۹۴/۱۱/۳۰